مرضیه ترابی | شهرآرانیوز؛ ابوالحسن بن محمدامین گلستانه در کتاب بسیار مهم «مجملالتواریخ» که به شرح رویدادهای ۳۵ساله بعد از کشته شدن نادرشاه پرداخته است، به هجوم سپاهیان احمدشاه درّانی با استعداد ۱۲۰ هزار نفر، در حدود سال۱۱۸۳قمری/ ۱۱۴۸خورشیدی، به شهر مشهد اشاره میکند؛ شهری که در آن زمان، تحت حاکمیت شاهرخ (نواده نابینای نادرشاه) بود. گزارش گلستانه را از نبرد «نصرا... میرزا»، سردار شاهرخ، با لشکر افغانها که مصداق یک نبرد پارتیزانی تمامعیار است، احتمالا باید قدیمیترین سندی بدانیم که در آن، نامی از مزرعه «حلوائی» به میان آمده است:
«از آنجانب احمدشاه [درّانی]از مقام جام و لنگر کوچیده و طی مراحل نموده، بهمحل موسوم بهحلوائی که نزدیک مشهد است، مضرب خیام نموده، حُکم بهساختن سنگر نمود... و حضرت شاهرخی از فساد ضمیر شاه درّانی مطلع شده که مصمم بر گرفتن شهر است و تا شهر مفتوح نشود، از آنجا حرکت نخواهد کرد. به نصرا... میرزا حکم فرمود که دروازهها را خاکریز کرده، یک دروازه را برای رفتوآمد بگذارند.
حسبالامر، نصرا... میرزا [دستور را]بهعمل آورده و هرروز با قلیل سوار و پیاده و تفنگچی از قلعه [مشهد]برآمده از یک طرف خود را به سنگر احمدشاه زده، جمعی را مقتول و زخمی [میکرد]و قبل از آنکه لشکر افاغنه بهجهت دفع شرّ او سلک جمعیت خود را یکجا منعقد سازند، به استعجال خود را به دروازه میرسانید. به همین نوع مدتی با لشکر شاه درّانی که یکصدوبیستهزار سوار بودند با هزار نفر پیاده و پانصد سوار زدوخورد کرده، جمع کثیری از آن لشکر را زخمی و به قتل رساندند.»
حکایت جنگ نفسگیر حلوائی، شاید حکایتی غرورآمیز از دفاع مشهدیها در برابر تهاجمی بزرگ باشد که کمتر به آن پرداخته شده است؛ اما این خبر، ربطی به موضوعی ندارد که میخواهم در این قسمت از سلسلهیادداشتهای تاریخ محلات مشهد بنویسم. تنها بهانه ذکر این حکایت هیجانانگیز، نقل قدیمیترین اشاره به مزرعه کهنسال حلوائی است که قصد دارم اینبار دربارهاش صحبت کنم.
حلوائی از روستاهای قدیمی شمال شرق مشهد محسوب میشود که امروزه تقریبا وارد محدوده شهری شده است. وجه تسمیه آن معلوم نیست. واژه «حلوا» معمولا به معنای شیرینی گرفته میشود؛ بااینحال انتساب این معنا به حلوائی موردنظر این نوشتار، میتواند دقیق نباشد. در متون تاریخی لقب حلوائی برای افراد بسیاری به کار رفته است؛ افرادی مانند «مولانا شمسالائمه حلوائی» که مزار وی در بخارا قرار داشته و «معینالفقرا» در کتاب «تاریخ ملازاده» به نام وی اشاره کرده یا «ملاصادق حلوائی سمرقندی» شاعر که «عبدالقادر بدوانی» (درگذشته ۱۰۰۴قمری) در «منتخب التواریخ» از وی ذکری به میان آورده است.
افزون بر اینها طایفهای عربنژاد، موسوم به «حلوائی» از دیرباز در نزدیکی تهران سکونت دارند. جالب اینجاست که یکی از طوایف ایل بختیاری نیز با نام «حلوائی» شناخته میشود و بههمیندلیل، باید نام حلوائی را نامی عمومی و نه خاص بدانیم. واژه حلوائی در لغتنامه دهخدا به دو معنای «شیرین» و «فرتوت» آمده است که باز هم تطبیق آن برای درک چرایی نامگذاری مزرعه حلوائی، ممکن نیست. علاوهبراینها، در اطراف مشهد نیز برخی کاریزها را «حلوائی» نامیدهاند که شاید اسمی تغییرشکل یافته باشد.
از نظر جغرافیایی، طبق نقشه سال۱۳۴۰خورشیدی که احمد ماهوان آن را در کتاب «تاریخ مشهد قدیم» آورده است، مزرعه یا روستای حلوائی مشهد از شمال به روستای «پاوا» و «کجدرخت»، از غرب به مزرعه «مهدیآباد» و از جنوب به روستاهای «کریمآباد» و «چپرقلعه» محدود بوده است.
حلوائی در دوره ناصرالدینشاه، بخشی از بلوک تبادکان بوده است. در «کتابچه تبادکان» از این مزرعه قدیمی چنین یاد شده است: «قدیمالنسق است؛ هجده خانوار رعیت دارد از هراتی و بربری؛ از آب قنات زراعت خود را مشروب میکنند؛ هوایش معتدل است». طی بیش از نیم قرن بعد، مزرعه حلوائی چندان از نظر جمعیتی رشد نکرده است.
در سال۱۳۲۹خورشیدی حاجعلی رزمآرا در جلد نُهُم کتاب «فرهنگ جغرافیایی ایران»، جمعیت روستای حلوائی را بیست نفر ذکر کرده که کمتر از جمعیت آن در نیم قرن قبل است و نشان از بیرونق شدن آبادی مذکور دارد. در آن زمان حلوائی در پنجکیلومتری شرق مشهد قرار داشته و از راه «اتومبیلرو» برخوردار بوده است. اهالی روستا به کشاورزی و دامداری اشتغال داشتهاند و محصول عمده آنها غلات بوده است.
آرامستان حلوایی که در نوع خود یکی از بزرگترین آرامستانهای روستایی در خراسان رضوی است.
مهدی سیدی در «نگاهی به جغرافیای تاریخی مشهد» درباره موقوفه شدن حلوائی مینویسد: «[حلوائی]در سال۱۳۱۲قمری توسط میرزاشفیع اعتمادالتولیه به نیابت از حاجعلیاکبرخان، وقف آستانقدس جهت رفاه زائران، خدّام و غُرَبا شده است. آستانقدس در سال۱۳۱۶خورشیدی بخش دیگری از حلوائی را هم خریده و صاحب بیستویک سهم از کل ۳۲سهم آن شده است.»
ازهمینرو محمد احتشام کاویانیان در «شمسالشموس» رقم دقیق موقوفه حلوائی را «بیست سهم و یکچهارم سهم از ۳۲سهم» ثبت کرده است. در این نوشتار، البته رقم دقیق موقوفه حلوائی موضوعیت ندارد و قصد ما از طرح آن، تأکید بر موقوفه بودن بخش مهمی از مزرعه حلوائی است. بهدلیل قرار گرفتن مزرعه حلوائی در زمره موقوفات آستانقدس، دسترسی به سوابق آن از طریق مراجعه به اسناد ممکن است.
قدیمیترین سندی که نگارنده به آن دست یافت، مربوط به جمادیالثانی سال۱۳۲۰قمری/ شهریور۱۲۸۱خورشیدی (دوره مظفرالدینشاه قاجار و حدود چهار سال قبل از پیروزی نهضت مشروطه) است (سند شماره۱۳۲۵۸ در مرکز اسناد آستانقدسرضوی). این سند به موضوع تعمیرات در مزرعه حلوائی مربوط میشود. ظاهرا مشکلات خشکسالی در این سال باعث آشفتگی اوضاع حلوائی شده است. طبق گزارش «کتابچه تبادکان»، مزرعه «کریمآباد» که به فاصله کمی از حلوائی قرار داشته، بهدلیل همین خشکسالی خالی از سکنه و بایر شده است.
بخش عمدهای از اسناد مربوط به حلوائی، مربوط به دوره پهلوی اول و نزاع بر سر آب و محدوده اراضی، بهویژه با اهالی کریمآباد است. این مسئله بهویژه در سال۱۳۰۷خورشیدی وارد وضعیتی بحرانی شده است. یکی از اهالی حلوائی به آستانقدسرضوی اطلاع داده است که تعدادی از اهالی کریمآباد، «پشتههای قنات حلوائی» را تسطیح و اقدام به درختکاری کردهاند.
در پی این گزارش، محمدولیاسدی نامهای به میرزایحییناظر نوشته و از او خواسته است با سرعت به این کار رسیدگی کند: «جناب مستطاب آقای حاجیمیرزایحییناظر -داماقباله- مطابق اطلاع واصله زارعین مزرعه کریمآباد آب انداخته و پشتههای قنات مزرعه حلوائی را هموار نموده، میخواهند غرس اشجار نمایند. چون این اقدام برای قنات مزبور ضرر فوقالعاده دارد، لازم است دستور دهید این کار را ترک و چنین اقدامی ننمایند.» (سند شماره۶۵۲۶۳ مرکز اسناد آستان قدسرضوی)
با انجام بازدید میدانی معلوم شده که این کار باعث بند آمدن کامل قنات حلوائی شده است و به این ترتیب، اقدامات قانونی علیه متعرضان در دستورکار قرار گرفته است؛ بااینحال، ماجرای کمآبی در حلوائی و محدودیت آب قنات خاتمه پیدا نکرده است. در دهه۱۳۴۰خورشیدی، هنگامی که حلوائی در اجاره فردی به نام «اکبر قصاب» بود، گزارشهایی مبنی بر افت شدید آب قنات به دلیل حفر چاههای عمیق در منطقه به آستانقدسرضوی واصل شده است. به احتمال زیاد همین رویه باعث خشک شدن تدریجی قنات حلوائی و افول دوران طلایی زراعت غلات در این مزرعه قدیمی شده است.